می فهمی؟
شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۵۶ ق.ظ
من بی معرفت نیستم. فقط دیگر بلد نیستم حالِ کسی را خوب کنم. همین. من چون دیگر بلد نیستم مرهم باشم فرار میکنم که زخم هم نباشم. من خیلی خسته ام خیلی زیاد.
من تا سر حد مرگ ناراحت می شوم و دق می کنم و قفسه ی سینه ام سنگینی میکند روی بقیه ی بدنم اما بلد نیستم حال کسی را خوب کنم.
- ۹۶/۰۲/۳۰