.....
سه شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ب.ظ
سین را به صاد سپردم.
یادم افتاد داعش توی انگلیس چکار کرده.
یادم افتاد چون سین را نگران و دودل به صاد سپردم.
خانواده هایشان حالم را خراب کردند.
من از دوریِ یک ساعتیِ سین اینطور دل نگران بودم. خانواده هایشان چطوری اند یعنی؟
آدم ها چرا به جانِ هم می افتند اصلا؟
لعنتی... تعصب... تعصب، این آفتِ آدم کُش
یادم افتاد که توی کلیپی که صداش را می شنیدم و هیچوقت نگاهش نکردم، شنیده بودم کهبه عربی از پسر بچه ای پرسیدند دوست داری با چی بمیری؟
پسرک التماسشان کرد که با گلوله.
خندیدند.
چه خوش خیال. تو نباید راحت بمیری.
صدای گوشی را قطع کرد قیافه اش طوری شد.
گفتم چی شد صاد؟
گفت سرمه... سَر بریدنش.
گلویم درد گرفت. گونه ام خیس شد.
لعنتی... تعصب، این آفتِ آدم کُش
- ۹۶/۰۳/۰۲