give me a chance sin
چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۴ ب.ظ
یک ساعت پیش، پیشونیِ سین خورد به میز تلویزیون.
من این روزها بلد نیستم خونسردیم رو حفظ کنم و مامانِ معقولی باشم. انقدر جیغ کشیدم که سین دردش رو فراموش کرد و همینطور هاج و واج زُل زد به من.
خیلی غمگینم از اینکه نتونستم خودم رو کنترل کنم. روانم به حدی سایش داشته که تحمل کوچکترین اتفاقی رو به خصوص در رابطه با سین ندارم و ناخواسته وسریع واکنش نشون میدم.
سینِ عزیزم... ببخش که مامانی مثل من داری.
مامان داره سعی می کنه خودش رو پالایش کنه و گذشته ی مریض و اشتباهیش رو بریزه تو سیفونِ توالت و فقط برای تو باشه.
احتیاج دارم که بهم زمان بدی.... یکم تحمل کن تا خوب شم پسرم.
- ۹۶/۰۳/۳۱