اینجا

گاهی خوشی، ولی اکثرا غم

دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۳ ب.ظ

وقتی چیزی برای نوشتن نیست، یقینا توی دنیای واقعی هم گوشی برای شنیدن نیست.

هنوز کسی رو پیدا نکردم که بشه بهش گفت دقیقا چه مرگمه :)

نمیدونم انزوا چه شکلی هست اما اگه اختیارم تماما با خودم بود، می تونستم ساعت ها تنها، توی تاریکی بنشینم و بازم دلم نخواد با کسی رو در رو شم.

خب آره.... خودم می دونم که به این حالات چیزی جز دلمردگی نمیشه گفت حتی شاید افسردگی.

نمیدونم... شاید دارم همچین چیزی رو. مهم نیست به هر حال. مهم اینه که حالم درست مثل نمودارِ سینوسیه، وقتی فکر می کنم خوشحالم و می خندم و دیگه بهتر از این نمیشه، آره ! درست همون لحظه ی لعنتی حالم بد میشه و همه چی کاملا عوض میشه. 


بی خیال..


خُب... چی بگم دیگه!

بنظرم دارم تبدیل میشم به آدمی که کسی باهاش، بهش خوش نگذره. وحشی-سرکش- گاهی غمگین-گاهی پرحرف...

بنظرم دارم تبدیل میشم به آدمی بس گندِ دماغ. 


البته این فقط به خودم مربوطه :)

  • ۹۶/۰۵/۱۶
  • سرمه
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.