بیلاخ
چهارشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۳ ب.ظ
سین به عبارتی چاییده...
باز فصل در حال اتمامه و آب بینیِ ایشون روان شده و نق میزنن بخاطر دندون درآوردن.
من چجوری ببرمت عروسی سینِ مامان؟
چجوری نبرمت؟
چه کنم من؟
دیشب سین نگذاشت درست و حسابی بخوابم. کنار من خوابید و هر نیم ساعت یک بار بیدار شد و همین روال رو تا ده یازده صبح ادامه داد و من دیگه از بدخوابی و بی خوابی کلافه بودم.
بچه داری دو روی یه سکه اس... یعنی چی؟. یعنی درست همون وقتی که گمان می کنی همه چیز اوکی و خوب هست و مشکلی نیست. یه مشکلی... آب بینی ای... سرفه ای... عطسه ای... دندونی... اسهالی... استفراغی چیزی سروکله اش پیدا میشه و خودش رو هول میده داخلِ اوضاعِ اوکیت و بیلاخ نشونت میده، اون هم نه به مفهومِ اروپاییش بلکه به معنایِ ایرانی الاصلش.
- ۹۶/۰۶/۰۱