اینجا

پیش به سوی دوش

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۵۶ ق.ظ

سین چشم گرد توی ماشین خوابش برد. غذا و داروش رو خورده بود و من روی ابرها سیر می کردم از اینکه گرسنه به خواب نرفت.

وقتی صاد گفت تولد گل گلی نرم علی رغم اینکه تصمیم به رفتن نداشتم، مصمم شدم که حتما برم. 

وقتی وارد حیاط شدیم. توله گربه های پشمالو بدو بدو رفتن تو پارکینک. قلبم ثانیه ای از حرکت ایستاد. مثل اینکه به سکته ناقص های اینجوری باید خو بگیرم تو این ساختمون.

لباسهام رو انتخاب کردم گذاشتم کنار. لباس های سین رو همینطور. چندتایی رو هم انداختم که شسته بشن. صاد خونه نیست. کمی ترسیدم. خواستم زنگ بزنم و بگم که ترسیدم. اما پشیمون شدم. لباسشویی میزون نیست. انگار لباس ها وسط پذیرایی خشک میشن من هم همراهشون.

بنظرم بهتره سری به حمام بزنم. با این جهنمی که این روزها توش هستم روزی دو بار هم اگه دوش بگیرم باز کم خواهد بود.

ت.تلو با ر.ئیسی دیدار کرد... اووووغغغغ... حالت تهوع گرفتم از دیدن و شنیدن این تیتر. حالا هرچی. بسه دیگه. اون کارش لنگه به هردری میزنه که حبسش رو ببخشن  جنابشان چرا بخاطر چهارتا رای پا شده رفته اونجا؟ 

یعنی هرروز به یک نوعی شوکه شدیم تو این آب و خاک. مرسی که هستید و حوصلمون سر نمیره

کار لباسشوییمون تموم شد. 

رجوع شود به حمام...

  • ۹۶/۰۲/۲۸
  • سرمه
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.