شام تولد
جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۰۵ ب.ظ
سر شام عین کناردستم نشست. غذا را از سلفون بیرون آوردم و تقسیم کردم. گفت من دو تا. غذای خودم را گذاشتم توی بشقابش. حوصله ی نق نق نداشتم.
وان نیشگونش گرفت. غذایم را توی بشقابم گذاشت. گفتند مناسبتش چیست؟ مامانِ صاد گفت تولدم بودها. گفتم واقعا؟ نمی دانستم. تا الان بی مناسبت بود از حالا به بعدبه مناسبت تولد شما. صاد خوشحال بود که بی آن که بداند مهمان کردن خانواده اش با تولد مادرش یکی شده.
سین مثل پیشی میو کرد و کباب خواست. جلوش گذاشتم و کل لباس هایش را به ف... داد.
- ۹۶/۰۲/۲۹