اینجا

بشمارید، جمعش کنید دیگه

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۳۶ ب.ظ

صاد گفت: بابا تو به کی؟ ندای خوبی آمد. گفتم گیو می فایو عموووو.  چپ چپ نگاهمان کرد. 

مامان صاد هم گفت منم به همین. توی جلسه شیخ گفت که این خوب است و الان صلاح هست که انتخابش کنی. وان گفت منم به همین. تودو گفت اما من به اون یکی. شیخ ها و آدم خوب ها همگی ازش حمایت کردند.تری هم که صامت، مثل همیشه. از شوهر تری پرسیدند. گفت به اون اولی و باز چپ چپ نگاه کرد صاد.

مادرش دید دارد حرص میخورد  گفت یعنی تو میگی اون بهتره؟. بعد خوشحال شد و تعریف کرد و چند دیقه بعد. وان و مادرش و تودو و صاد شده بودند چهارتا. من و بابای صاد و شوهرِ تری هم سه تا. تری هم که ممتنع. یک نگاه به شوهرش کرد و آمد تو تیم ما. چهار به چهار شدیم .فقط هلاک قانع شدن مامانش و وان شدم.

 و کات....


توی راه خواست مخم را بزند. گفتم حاجی ما خودمان مخ می زنیم تو آمدی مخ مارا بزنی؟؟؟؟

آخرش که سین خواب بود دعوا کردیم.

مخم ترکید. خدا کند زوتر شنبه شود طرف اریکه ی قدرتش را بغل کندو این صاد هم دست از سر من بردارد.من هم البته دست از سرش.

من فقط می روم و با انتخاب بین بد و افتضاح،کاری که از دستم بر می آید را برای نیامدنِ افتضاح، انجام می دهم. نه برای مردمم نه من سخاوتمند نیستم.فقط برای پسرِ چشم گردم.


بعد که زور گفت و قبول نکردم.سیگار روشن کرد. گفتم بچه. گفت حواسم نبود. خاموش کرد

سین را گذاشتم عقب. سرم را از پنجره گرفتم بیرون و هوا رفت توی مغزم و کلی کیف داد.

تاتلس خواند. هصولیاااااا هولیااااا هولیاااااا

باد موهایم را نوازش کرد. پس کله ام هوا خورد و کمی خوشحال شدم. یادم آمد که توی ایمیل خواندم که به کی رای میدی؟ گفتم معلومه دیگه. حوصله نداشتم بحث کنم. البته که هم نظر باشد. دلم میخواهد همه فکر کنند من خنگم و بحث نمیکنم و نمیدانم و تو سری میخورم و هرکس هرچه بگوید گوش می کنم. تا ازم دور بمانند و از من دلیل نخواهند و من را در حال کتاب خواندن نبینند.

آها. میگفتم

بعد توی میل نوشته بود که آره حتما به فلانی رای بده به آشناها و فامیلت هم بگو. گفتم باشه. بنفشته اصلا. توی دلم گفتم. حوصله نداشتم بنویسم.

بعد خوابش برد و من مثل همیشه نخوابیدم. مریضیِ نخوابیدن یک شب قاتلم می شود خودم می دانم.

 بعد سرم را آوردم داخل. صورتم خنک بود. خوشم می آمد.گفتم پفک مینو بخر برام و سرم را کج کردم. گفت خب.

فکر کردم که خب زورگو هست و می خواهد نظرش را به من تحمیل کند، درست. اما پفک می خرد و توی خزانه برای روز مبادا ذخیره می کند و من میخورم چاق و چله میشم. این به آن در.


  • ۹۶/۰۲/۲۹
  • سرمه
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.