اینجا

نو کولر

جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۲۱ ب.ظ

سین غریبی کرد.

نخندید. لبخند هم نزد. بردم توی اتاق خواب دراز کشیدم کنارش. خیلی زود خوابش برد. سیتا و مرسی حرف نمی زدند. مرسی ریده توی زندگی این روزهای سیتا.البته به من چه؟ سیتا خودش گفت.

َبعد مرسی رقصید و کمی تکان خورد. وقتی می رقصید به چیزهایی که سیتا در موردش گفته بود فکر کردم. عصبانی بود و داغ. هرچی می دانست گفت. 

خب مرسی که نباید شاخ و دم داشته باشد تا باور کنم. چه دقتی هم کردم.

گل گلی غذا داد. مث چیز خوردم. خوردیم. خوردیم . عرق ریختیم. عر ریختم و توی دلم فحش دادم. به شخص خاصی نه. فقط چون داغ بود و خفه و نو کولر. فحش دادم.


هشتی را بعد از دو سال و نیم که از شب عروسیم رفته بود و شوهر کرده بود و انگار شاخ خر شکسته بود و با همه قهر کرده بود را دیدم.البته قهر نه کااااات. خوشم نیامد که دیدمش. اما خب بدم هم نیامد. ایتس سوسو soso.

شاهزاده ی سوار بر خرسفیدش سر ساعت آمد و بردش.

تولد تولد خواندیم و سین از خواب پرید و باز غریبی کرد. گل گلی هلاک این بچه شد و نگاهش هم نمی کرد. آخری ها داشت کم کم چراغ سبز میداد که پا شدیم بیایم.


برای اولین بار در حالی که عرق شرم می ریختم پول ها را توی پاکت گذاشتم و ترسان و لرزان روی میز کادوها گذاشتم. بعد دیدم نهههه انگار یکی دو تا پاکت دیگه هم هست.یکم عرق شرمم خشک شد.

دو سه ساعتِ خط صافی بود که چیز خاصی برای نوشتن از توش درنیامد.


  • ۹۶/۰۲/۲۹
  • سرمه
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.