- ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۸
دختر وان مرخص شد.
گوسفند کشتن و ماها اومدیم برای عیادت.
سین در حال خزیدن هست و پام از دنبالش راه افتادن درد گرفته.
واقعا زانوم دیگه نمی کشه.
لعنتی...
جواب آزمایش هام رو ایمیل کردن، هنوز ایمیل رو باز نکردم.
زانوم... لعنتی...
آها در موردِ مُهی یه چیزی میخواستم بگم...
امروز رفته عابر بانک پول بگیره .یه نفر اومده بهش گفته من امروز از حداکثر مبلغی که خودپرداز میده استفاده کردم اما باز پولِ نقد لازم دارم میشه لطفا فلان قد کارت به کارت کنم واستون، شما از کارت خودت بگیری بدی به من؟
اینم گفته فلان قد ندارم انقد دارم. اونم گفته اشکال نداره بگیر بده.
بعد شماره کارتشو گرفته. تا جایی که اسم مهی اومده هم مهی داشته نگاه می کرد. بعد که مهی پول رو دو دستی تقدیمش کرده، شک به دلش افتاده و رفته داخل بانک چک کنه ببینه پول اومده تو حسابش؟
کاشف به عمل اومده که بعله! هیچ پولی واریز نشده به کارتش.
نگو آقا دزده بعد از اومدن اسم مهی جای گزینه ی ثبت، خروج رو زده. این مهی ساده انگار ما ازش رسید هم نخواسته حتی.
دقیقا با همین مهی هست که شدیم هشتاد میلیون.
راستش قدمتِ بودنت اندازه ی دماغمه. سخته نبودنت خب.
عادت کردم. ترک عادت اگرچه موجب مرض هست اما سعی میکنم مریض نشم و انجامش بدم. همونطور که تو هم سعی میکنی خوب باشی.
راستی .... مرسی
قرار بر این هست که سیروان خسروی هرچی خوند خوشمون بیاد؟ فقط به این دلیل که جذابه و اینا...؟